درس امروز

part of speechphoneticVocabulary.No
.v/əˈbændən/abandon۱
.adj/kiːn/keen۲
.adj/dʒeləs'/jealous۳
.n/tækt/tact۴
.n/oʊθ/oath۵
.adj/'veɪkənt/vacant۶
.n/ˈhɑːrdʃɪp/hardship۷
.adj/ˈɡælənt/gallant۸
.n/ˈdeɪtə/data۹
.adj/ˌʌnəˈkʌstəmd/unaccustomed۱۰
.n/ˈbætʃələr/bachelor۱۱
v./ˈkwɒlɪfaɪ/qualify۱۲

کالوکیشن و معانی لغات امروز

TranslationCollocation.No
ترک کردن گروهabandon band۱
پادشاه تیزهوشkeen king۲
ژیمناستیک کار حسودjealous gymnast۳
کاری همراه با تدبیرact with tact۴
قسم دروغfalse oath۵
جای خالیvacant seat۶
سختی کارwork hardship۷
گالیور شجاعgallant Gulliver۸
بانک اطلاعاتی data bank۹
جو نامانوسunaccustomed atmosphere۱۰
مهمانی مجردیbachelor party۱۱
واجد شرایط بودن برای کالیفرنیاqualify for California۱۲

داستان

My Brother, the Gentleman

The story of Sir Walter Raleigh, who spread his cloak on the ground to keep Queen Elizabeth from the hardship of crossing a muddy puddle, can qualify that nobleman for an award as a man of tact and good breeding. My brother Kenny, a bachelor with a keen interest in history, was impressed by that anecdote and thought he might demonstrate his excellent upbringing in a parallel situation. Accordingly, he decided to abandon his subway seat in favor of a woman standing nearby. Although unaccustomed to such generous treatment, the young woman was pleased to accept Kenny's kind offer. However, her jealous boyfriend swore an oath under his breath because he thought my brother was flirting with his girlfriend. I don't have any data on the number of young men who get into similar trouble as a result of a gallant gesture, but it's probably one in a thousand. Poor Kenny! He pointed to the now vacant seat.


برادرم، مردی شرافتمند و مؤدب در داستانی که «سِر والتر رالی» شنلش را بر روی زمین گستراند تا ملکه الیزابت را از سختی عبور کردن از گودال گل‌آلود برهاند، آن نجیب‌زاده را به‌عنوان مردی باتدبیر و با اصالت خانوادگی، شایستۀ تحسین می‌کند. برادرم «کِنی» مردی مجرد با علاقۀ شدید به تاریخ، تحت‌ تأثیر آن حکایت قرار گرفت و به این فکر افتاد که او نیز می‌تواند تربیت والای خود را در شرایطی مشابه نشان دهد؛ بنابراین تصمیم گرفت در مترو جای خود را به بانویی بدهد که در نزدیکی‌اش ایستاده بود. گرچه آن بانوی جوان با چنین رفتار سخاوتمندانه‌ای نامأنوس بود، با خوشحالی پیشنهاد «کِنی» را قبول کرد، اما معشوقۀ حسود آن بانوی جوان زیر لب فحشی داد؛ زیرا خیال می‌کرد برادرم در حال گپ زدن با اوست. من هیچ اطلاعاتی دربارۀ تعداد مردان جوانی ندارم که در نتیجۀ چنین رفتار شجاعانه‌ای دچار دردسری مشابه می‌شوند، اما احتمال آن یک در هزار است. بیچاره «کِنی» او در این لحظه به صندلی خالی اشاره کرد.

مرور ظهر

مرور شب

کلیپ‌ها